زلزله
پسر كوچولوي خوشگلم امروز صبح حدود ساعت10 كه ما دوتايي تو خواب ناز بوديم زلزله شد. خيلي وحشتناك بود . من از خواب پريدم و تورو بغل كردم ودويدم بيرون. چون هوا سرد بود رفتيم تو پاركينگ .و من گذاشتمت تو كالسكه ات. آخه كالسكه ات رو تو پاركينگ كنار ماشين بابا پارك مي كني.توي فسقلي هم بيدار شده بودي وچشمات گرد (دايره) شده بود و بيخبر از همه جامي خنديدي. بعد بابا از سر كار اومد پيشمون . نگران شده بود .بعد دايي اومد مارو با خودش برد خونه ماماني. ...
نویسنده :
مامان آرتین
22:48